Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4887 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to ride a race
U
در اسب دوانی شرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
horsey
U
وابسته به اسب دوانی معتاد به اسب دوانی
house
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
jockey
U
نیرنگ زدن اسب دوانی کردن
jockeys
U
نیرنگ زدن اسب دوانی کردن
letterheads
U
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterhead
U
مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation
U
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
races
U
اسب دوانی
horse racing
U
اسب دوانی
raced
U
اسب دوانی
race
U
اسب دوانی
limited company
U
شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
constituent company
U
شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
jockeys
U
سوارکاراسب دوانی شدن
horse race
U
مسابقه اسب دوانی
race card
U
برنامه اسب دوانی
jockeying
U
اسب دوانی فریب
jockey
U
سوارکاراسب دوانی شدن
hurdles
U
اسب دوانی با پرش از ارتفاع
sweep stake
U
شرط بندی اسب دوانی
the hurdles
U
اسپ دوانی با پرش از موانع
sweepstake
U
شرط بندی در اسب دوانی
sweepstakes
U
شرط بندی در اسب دوانی
dashes
U
مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
sweep stakes
U
شرط بندی اسب دوانی
dash
U
مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
dashed
U
مسابقه اسب دوانی یک مرحلهای
hippodrome
U
[میدان اسب دوانی یونانی]
hurdle race
U
اسب دوانی با پرش از موانع
hippodrome
U
میدان اسب دوانی سیرک
pari mutuel
U
شرط بندی در اسب دوانی
hurdle
U
اسب دوانی با پرش از ارتفاع
postward
U
بسوی محل شروع اسب دوانی
international finance corporation
U
شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company
U
شرکت مادر شرکت مرکزی
steeplechase
U
اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
poolroom
U
اطاق شرط بندی مسابقه اسب دوانی
steeplechases
U
اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
derbies
U
نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
derby
U
نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
totalizer
U
ماشین ثبت شرط بندی اسب دوانی
totalisator
U
ماشین ثبت شرط بندی اسب دوانی
totalizator
U
ماشین ثبت شرط بندی اسب دوانی
private
U
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates
U
رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
participation
U
شرکت کردن
partaken
U
شرکت کردن
partake
U
شرکت کردن
partaking
U
شرکت کردن
to play at
U
شرکت کردن در
stand in
U
شرکت کردن
stand-ins
U
شرکت کردن
take a hand at
U
شرکت کردن در
contribute
U
شرکت کردن
participated
U
شرکت کردن
contributed
U
شرکت کردن
contributing
U
شرکت کردن
partook
U
شرکت کردن
stand-in
U
شرکت کردن
contributes
U
شرکت کردن
go into
U
شرکت کردن در
participates
U
شرکت کردن
participate
U
شرکت کردن
partakes
U
شرکت کردن
outsource
U
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
paddocks
U
میدان تمرین اسب دوانی واتومبیلهای کورسی حصار
grandstand
U
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
paddock
U
میدان تمرین اسب دوانی واتومبیلهای کورسی حصار
grandstands
U
جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
join
U
شرکت کردن در پیوستن
to enter into p with another
U
باکسی شرکت کردن
take part
U
دخالت یا شرکت کردن
To sit for an examination.
U
درامتحان شرکت کردن
joins
U
شرکت کردن در پیوستن
intercommon
U
باهم شرکت کردن
joined
U
شرکت کردن در پیوستن
sit for an examination
U
در امتحانی شرکت کردن
contribute
U
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributes
U
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributed
U
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributing
U
شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
ringman
U
کسیکه دراسب دوانی کارش شرط بندی بامردم است
participate
U
شرکت کردن سهیم شدن
conspires
U
درنقشه خیانت شرکت کردن
conspired
U
درنقشه خیانت شرکت کردن
conspire
U
درنقشه خیانت شرکت کردن
conspiring
U
درنقشه خیانت شرکت کردن
to undergo training
U
در یک دوره آموزشی شرکت کردن
participated
U
شرکت کردن سهیم شدن
participates
U
شرکت کردن سهیم شدن
partaken
U
شرکت کردن شریک شدن در
to a oneself in
U
شرکت کردن یاشریک شدن
partakes
U
شرکت کردن شریک شدن در
partaking
U
شرکت کردن شریک شدن در
partake
U
شرکت کردن شریک شدن در
totake parts in something
U
در چیزی شرکت یادخالت کردن
to subscribe to a charity
U
در دادن اعانهای شرکت کردن
hand
U
بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
handing
U
بردن مسابقه اسب دوانی با فاصله مناسب مجموع چهارتایی پیکان
see to (something)
<idiom>
U
شرکت کردن یا کاری را انجام دادن
to empower somebody to participate
U
به کسی اجازه شرکت کردن دادن
to row a race
U
در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless
U
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
to move one's operation offshore
U
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
to bar somebody from a competition
U
شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
take part
U
مداخله کردن شرکت کردن
enter into partnership with someone
U
شرکت کردن شراکت کردن
go in for
<idiom>
U
شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
to call a meeting of the board of directors
U
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
to go on a picnic
U
بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
to go a mumming
U
در دسته نقاب پوشان و لال بازان شرکت کردن
body corporate
U
شرکت شرکت سهامی
business group
U
شرکت سهامی
[شرکت]
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
selling race
U
مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
plater
U
صفحه فلزی ساز ماشین غلتک کاغذ سازی اسب مخصوص مسابقه اسب دوانی
horsy
U
معتاد به اسب سواری یا اسب دوانی
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
play off
U
درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
introducing
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
partnership
U
شرکت
businesses
U
شرکت
partnerships
U
شرکت
fellowsh
U
شرکت
corporation
U
شرکت
associations
U
شرکت
contribution
U
شرکت
hand
U
شرکت
handing
U
شرکت
incorporation
U
شرکت
association
U
شرکت
firmer
U
شرکت
firmest
U
شرکت
company
U
شرکت
companies
U
شرکت
firms
U
شرکت
firm
U
شرکت
houses
U
شرکت
consociation
U
شرکت
contributions
U
شرکت
housed
U
شرکت
EIS
U
ول شرکت
concerns
U
شرکت
concern
U
شرکت
cahoot
U
شرکت
business
U
شرکت
house
U
شرکت
enterprises
U
شرکت
participation
U
شرکت
corporations
U
شرکت
enterprise
U
شرکت
airlines
U
شرکت هواپیمایی
equity
U
حق صاحبان شرکت
C.O
U
مخفف شرکت
corporatism
U
شرکت گرایی
principal
U
شرکت اصلی
tandy corporation
U
شرکت Tandy
aiding and abetting
U
شرکت در جرم
airline
U
شرکت هواپیمایی
winding up
U
انحلال شرکت
entry
U
شرکت کننده
intel corporation
U
شرکت اینتل
microsoft corporation
U
شرکت مایکروسافت
contributors
U
شرکت کننده
participating
U
شرکت کننده
affiliated company
U
شرکت وابسته
contributor
U
شرکت کننده
holding company
U
شرکت مالک
giant corporation
U
شرکت بزرگ
businesses
U
شرکت تجاری
acting company
U
شرکت عامل
equities
U
حق صاحبان شرکت
memorandum of association
U
اساسنامه شرکت
insurance company
U
شرکت بیمه
general partnership
U
شرکت تضامنی
sit in on
<idiom>
U
شرکت درجلسه
play ball with someone
<idiom>
U
شرکت منصفانه
holding company
U
شرکت مرکزی
principals
U
شرکت اصلی
house flag
U
پرچم شرکت
memorandom of association
U
اساسنامه شرکت
accession
U
شرکت در مالکیت
business
U
شرکت تجاری
founders
U
موسس شرکت
doctor to the company
U
پزشک شرکت
joint stock company
U
شرکت سهامی
stock company
U
شرکت سهامی
joint stock
U
شرکت سهامی
Recent search history
Forum search
1
Potential
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
1
Arousing
1
pedal pamping
1
construed
1
They decided to buy the company outright.
1
این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1
meaning of taking law
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com